3 ایرانی در میان 100 داوطلب سفر بی بازگشت به مریخ
3 ایرانی در میان 100 داوطلب سفر بی بازگشت به مریخ
مارس وان
 
با محدودتر شدن فهرست داوطلبان سفر بی بازگشت به سیاره سرخ، سه ایرانی در جمع 100 نفر برگزیده نهایی پروژه «مارس وان» آماده می شوند تا بخت خود را برای قرار گرفتن در جمع چهار فضانورد فاتح مریخ امتحان کنند. حضور سه ایرانی در این جمع 100 نفره که از بین بیش از 202 هزار داوطلب اولیه انتخاب شده اند احتمال این که کهن ترین تمدن بشری در بنا کردن نخستین اقامتگاه دائمی زمینی ها در ماورای جو نیز نماینده ای داشته باشد را بسیار بالا برده است.
همراه ما باشید:
 

به گزارش BBC، پروژه غیر انتفاعی مارس وان از سال ۲۰۱۱ با هدف مسکونی کردن مریخ آغاز شده است. برای انتخاب ساکنان آینده مریخ، بیش از نیم میلیون نفر ثبت نام کردند که در پایان سومین مرحله انتخابی، دیروز نام صد نفر از کشورهای مختلف دنیا اعلام شد. باس لنسدورپ مدیر عامل و از بانیان پروژه مارس وان گفت کاهش قابل توجه تعداد داوطلبان برای یافتن افراد مناسب برای سفر به مریخ ضروری بوده است: “این مریخی های مشتاق به جهانیان امکان می‌دهند نظری کوتاه به کاشفان دنیای مدرن بیندازند.”

برای انتخاب این افراد، دکتر نوربرت کرافت مسئول پزشکی مارس وان با داوطلبان از طریق اینترنت مصاحبه کرده و آگاهی آنها از خطرات پیش‌ِ رو، روحیه جمعی و انگیزه آنان ارزیابی کرده است. افراد منتخب هر کدام در ویدئویی کوتاه به معرفی خود و انگیزه‌هایشان پرداخته‌اند. به گفته دکتر کرافت، تعداد داوطلبان قوی زیاد بوده و این کار انتخاب را “بسیار مشکل” کرده بوده است.

در بین این صد نفر سعید قندهاری، ایرانی مهاجر که در اوکلند نیوزیلند زندگی می‌کند تنها کسی است که از نیوزیلند در بین صد نفر قرار گرفته است. بجز آقای قندهاری دو ایرانی دیگر هم که ساکن ایران هستند، الهه نوری و صادق مدرسی، در بین صد نفر پایانی هستند. از بین این صد نفر در مرحله بعد ۴۰ نفر و در نهایت ۲۴ نفر برای سفر نهایی به مریخ انتخاب خواهند شد. از سال ۲۰۲۵ هر دو سال یکبار یک گروه چهار نفره به مریخ اعزام خواهند شد. بر طبق برنامه‌ای که پروژه مارس وان اعلام کرده، آموزش و تمرین این فضانوردان امسال آغاز خواهد شد و تا سال ۲۰۲۴ طول خواهد کشید. اولین مسافران این پروژه در سال ۲۰۲۵ به مریخ خواهند رسید.

از چپ به راست: سعید قندهاری، الهه نوری و صادق مدرسی

از چپ به راست: سعید قندهاری، الهه نوری و صادق مدرسی

سعید قندهاری که ۳۴ سال دارد، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی بوده و به گفته خودش، سابقه ده سال کار در مجلس ایران دارد. او مدرک کارشناسی ارشد فیزیک از ایران و کارشناسی ارشد روابط بین الملل و حقوق بشر از نیوزیلند دارد. آقای قندهاری که خود را “آچار فرانسه” می خواند می گوید که در زمینه کشاورزی، شکار، تعمیرات فنی، نجوم و اخترشناسی تجربه و علاقه دارد و کار حجامت هم انجام می دهد. او در حال حاضر کارشناس فنی وزارت توسعه اجتماعی نیوزیلند است و در زمینه فراوری گوشت و تحویل آن به رستورانها و مغازه ها هم فعالیت می کند.

الهه نوری ۲۱ سال دارد و دانشجوی معماری است خود را به طراحی و دکوراسیون علاقمند می داند. او مشارکت در این پروژه را “آرزو” و “هدف مهم” می داند که به “جهشی” بزرگ در تاریخ بشر منجر خواهد شد. الهه به نجوم و اخترشناسی علاقمند است و سازدهنی می نوازد. او از ۱۶ سالگی به کیهان‌شناسی علاقمند شده و در آن دریافته که از کائنات چیز زیادی نمی داند بنابراین شروع به مطالعه و تحقیق در این زمینه کرده است.

صادق مدرسی که ۳۰ سال دارد در زیست شناسی تحصیل کرده و به طور حرفه ای تنیس روی میز بازی می کند. آقای مدرسی معتقد است که هر کس باید علائق خود را دنبال کند و انسان قدرت خود را به عنوان موجودی که می تواند به اهداف متعالی دست پیدا کند نشان داده است.سفر بی بازگشت پروژه مارس وان در سال ۲۰۱۱ با این هدف آغاز شد که استراتژی مسکونی کردن مریخ در سال ۲۰۱۵ تدوین شود.

افراد منتخب در گروه‌های چهار نفره به مریخ اعزام می شوند و هر دو سال چهار نفر دیگر به جمع آنها اضافه می شود تا جامعه انسانهای مریخ نشین بتدریج شکل بگیرد. این مهاجران امکان بازگشت به زمین را ندارند و باید آماده باشند که تمام عمر خود را در مریخ سکونت کنند. افراد منتخب هشت سال تعلیم خواهند دید و هر دو سال چند ماه در انزوای کامل از دنیا قرار داده می شوند تا شرایطی مشابه آنچه اتفاق خواهد افتاد را تجربه کنند. دو مریخ‌نورد اقامتگاه فضانوردان را پیش از اعزام آنها به مریخ آماده خواهند کرد. سپس گروه اول فضانوردان علاوه بر کارهای تحقیقاتی، اقامتگاه و شرایط را برای گروه دوم آماده خواهند کرد.

مریخ ۲۳۰ میلیون کیلومتر با زمین فاصله دارد و سفر به آن هفت تا هشت ماه طول می کشد (بسته به موقعیت دو سیاره). فضانوردان این مدت را در فضایی بسیار تنگ (بسیار کوچکتر از اقامتگاهشان در مریخ) می گذرانند. از دوش گرفتن خبری نخواهد بود و استحمام با حوله خیس است. غذا هم کنسروی یا منجمد خواهد بود. مسافران مریخ برای جلوگیری از تحلیل عضلات باید روزی سه ساعت نرمش کنند و در صورتی که با طوفان خورشیدی مواجه شوند، باید تا چند روز را در محفظه‌ای حتی کوچکتر در قسمت بیشتر حفاظت شده سفینه بگذرانند.

منبع:http://faratar.tk



:: برچسب‌ها: 3 , ایرانی , در , میان , 100 , داوطلب , سفر , بی , بازگشت , به , مریخ , مریخ , 3 , ایرانی , در , میان , 100 , داوطلب , سفر , بی , بازگشت , به , مریخ , مریخ , 3 , ایرانی , در , میان , 100 , داوطلب , سفر , بی , بازگشت , به , مریخ , مریخ , 3 , ایرانی , در , میان , 100 , داوطلب , سفر , بی , بازگشت , به , مریخ , مریخ , 3 , ایرانی , در , میان , 100 , داوطلب , سفر , بی , بازگشت , به , مریخ , مریخ , 3 , ایرانی , در , میان , 100 , داوطلب , سفر , بی , بازگشت , به , مریخ , مریخ , 3 , ایرانی , در , میان , 100 , داوطلب , سفر , بی , بازگشت , به , مریخ , مریخ , 3 , ایرانی , در , میان , 100 , داوطلب , سفر , بی , بازگشت , به , مریخ , مریخ , 3 , ایرانی , در , میان , 100 , داوطلب , سفر , بی , بازگشت , به , مریخ , مریخ , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : میلاد راجی
تاریخ : یک شنبه 20 ارديبهشت 1394
مقاله در مورد اسلام

چكيده

پژوهش دربارة چگونگي و چرايي ورود مسلمانان به ايران و گسترش نسبتاً سريع دين اسلام در اين سرزمين در قرون اوليه هجري، از جمله مباحثي است كه هنوز مورد توجه پژوهشگران مي‌باشد. آگاهي از اوضاع سياسي و مذهبي ايران در آستانة ورود مسلمانان، روحيات و اعتقادات لشكر اسلام در برابر لشكر ايران و مهم‌تر از آن، جذّابيت‌ها و مزيت‌هاي دين اسلام نسبت به دين تحريف‌شدة زردتشتي، ما را در فهم علل و عوامل ترك آيين قديم (زرتشتي) و گرويدن به اسلام از سوي ايرانيان رهنمون مي‌سازد. اين مقاله با رويكرد نظري و تحليلي و با هدف بررسي چگونگي چرايي ورود اسلام به ايران تدوين يافته است.

كليد واژه‌ها: اسلام، ايران، زردتشتي، ساسانيان.

 

مقدمه

دين اسلام در عهد پيامبر? در سراسر جزيرةالعرب اشاعه يافت. با فراگير شدن آيين اسلام در اين منطقه و پذيرش آن از سوي عرب‌ها، مسلمانان درصدد نشر اصول اعتقادي خود در ميان جهانيان و گسترش قلمرو اسلام برآمدند. البته اين عمل از زمان خود رسول‌الله? با اعزام گروههاي تبليغاتي به سراسر دنيا آغاز شده بود.

ايران و شام، كه از نزديك‌ترين كشورها به جزيرةالعرب بودند، بيش از ساير نقاط در كانون توجه مسلمانان قرار گرفتند. مسلمانان توانستند در كمتر از بيست سال، بخش وسيعي از ايران زمين را زير سيطره اسلام در بياورند. آنچه در اين ميان اهميت دارد، خوش‌آمدگويي و استقبال ايرانيان از دين اسلام است. وقتي اسلام وارد ايران شد، بسياري از ايرانيان مسلمان شدند و تا آنجا به اين شريعت مقدس وفادار ماندند كه امروزه اسلام مذهب رسمي كشور ايران است.

در اينجا پرسش‌هايي به ذهن خطور مي‌كند؛ مانند اينكه مسلمانان چگونه وارد ايران شدند و آن را تصرف كردند؟ با توجه به اينكه دين زردتشتي هم مانند اسلام دين يكتاپرستي است، چرا ايرانيان به آيين باستاني خويش پشت كردند؟

در اين نوشتار، كوشيده‌ايم با استفاده از منابع تاريخي و مطالعات و پژوهش‌هاي جديد، به اين پرسش‌ها پاسخ دهيم تا مخاطبان عزيز با بخش بسيار مهمي از تاريخ اين مرز و بوم آشنا گردند.

 

آغاز اسلام ايرانيان

ايرانيان مقيم يمن و بحرين ـ‌كه در عصر ساسانيان جزئي از حوزة امپراتوري ايران بودندـ نخستين گروه از ايرانيان هستند كه در زمان حيات پيغمبر اكرم?، در اثر تبليغات اسلامي و آشنايي با مباني ارزشمند آيين اسلام، به اين دين گرويدند. رسول خدا? با ارسال نامه به اهالي هجر(بحرين)، اسلام را بر ايشان عرضه كرد و از آنان خواست در صورت خودداري از پذيرش اسلام، جزيه بدهند. پيامبر براي اهالي بحرين احكام و شرايطي نيز مقرر كرد؛ مانند اينكه فرزندان خود را به آيين زردتشت درنياورند؛ اموال آنها براي خودشان باقي خواهد ماند، به جز اموال آتشكده‌ها كه براي خدا و رسول خداست؛ براي مسلمانان خوردن ذبيحة زردتشتيان روا نيست و نكاح با زن زردتشتي جايز نمي‌باشد.

حكومت يمن به هنگام دعوت رسول‌الله? در دست باذان‌بن‌ساسان ايراني بود. باذان از جانب خسروپرويز بر يمن حكمراني داشت. وقتي حضرت رسول اكرم? در سال ششم هجري خسروپرويز را به دين مقدس اسلام دعوت كرد، وي از اين موضوع سخت ناراحت شد و نامه را پاره كرد و به باذان (عامل خود در يمن) نوشت كه نويسندة نامه را نزد وي اعزام كند. باذان نيز دو نفر به مدينه فرستاد تا پيام خسروپرويز را به پيامبر? برسانند. ليكن وقتي نمايندگان در شهر مدينه بودند، رسول‌الله? ـ از جانب غيب‌ـ خبر قتل خسروپرويز و به قدرت رسيدن شيرويه پسرش را به نمايندگان ايران داد و به آنها گفت: مملكت شما به‌زودي به تصرف مسلمين در خواهد آمد. شما به يمن باز گرديد و به باذان بگوييد اسلام اختيار كند. وقتي صحت قضيه بر باذان مشخص شد، وي مسلمان شد و سپس گروهي از ايرانيان كه آنها را «ابناء احرار» (آزادشدگان) مي‌گفتند، طريق مسلماني پيش گرفتند. اينان، نخستين ايرانياني هستند كه وارد شريعت مقدس اسلام شدند.

 

رويارويي مسلمانان و ايرانيان

نخستين برخورد اساسي ميان ايرانيان و مسلمانان، در سال 12 هجري (633 م.) روي داد؛ بدين صورت كه مُثَنّي‌بن‌حارثه شَيباني و سُوَيدبن‌قُطبه كه هر دو از قبيلة بَكر بودند، به مرزهاي ايران هجوم آوردند و با كسب غنايمي بازگشتند. مثني‌بن‌حارثه پس از اين واقعه نزد ابوبكر آمد و از ضعف ايران و مساعد بودن اوضاع براي ورود مسلمانان به اين كشور گزارش داد. ابوبكر نيز خالدبن‌وليد را به همراه لشكري روانة ايران ساخت. البته پيش‌درآمد فتوحات مسلمانان، در ايران، واقعه‌اي بود كه پيش از اين در ذوقار روي داد و اعراب مرزنشين توانسته بودند لشكر اعزامي ساسانيان را مغلوب سازند. نخستين حملات محكم مسلمانان به مرزهاي شاهنشاهي ساساني با فتح اُبُلَّّه (در حوالي بصره) به فرماندهي خالدبن‌وليد آغاز شد. خالد با حمله به اين منطقه و در جنگي با هرمزان (مرزبان اين ناحيه)، نخستين پيروزي را براي مسلمانان به ارمغان آورد. پس از تصرف ابلّه، اعراب مسلمان تعداد زيادي از مردم را اسير كردند، ليكن دهقانان ديار ترجيح دادند با مسلمانان صلح كنند و اين نخستين معاهدة صلح با دهقانان ايراني است.

خالد پس از تصرف روستاهاي اين ناحيه، عازم حيره (در جنوب كوفه) شد و آنجا را تصرف كرد. با فتح حيره، كليد تصرف بين‌النهرين به دست مسلمانان افتاد. شهر حيره نخستين مكان از امپراتوري ساساني بود كه از آنجا خراج يا به عبارت بهتر جزيه (190 هزار درهم) به دربار خلافت فرستاده شد. فتح حيره، پيروزي بزرگي براي مسلمانان به شمار مي‌رفت؛ از اين‌روي، آنان با اشتياق فراوان متوجه اراضي سواد شدند.

دولتمردان ساساني كه تا آن زمان پيشروي مسلمانان تا حيره را حمله‌اي غارتگرانه از سوي بدويان براي كسب غنيمت مي‌پنداشتند، براي باز پس‌گيري حيره، نيروي فراواني به سركردگي بهمن جادويه گسيل داشتند كه نتيجه‌اش شكست سپاه مسلمانان در نبرد جِسر (13ه‍ .ق) و كشته شدن سردار سپاه اسلام ابو‌عُبَيدة ثَقَفي بود. در اين نبرد، مسلمانان به رغم دليري و شجاعتي كه به خرج دادند، به دليل حضور فيل‌هاي قوي هيكل در سپاه ايران، پراكنده شدند و شكست خوردند.

با پيروزي ايرانيان در نبرد جِسر، حيره از دست مسلمانان بيرون آمد؛ اما هنوز مدتي نگذشته بود كه مسلمانان در نبرد بُوَيب بر سپاه ايران چيره گشتند و دگر باره حيره را تصرف كردند. با فتح مجدد حيره، امپراتوري متزلزل ساساني كه تا اين زمان حضور مسلمانان را خطري جدّي تلقي نمي‌كرد، به شدت هراسناك شد و سپاهي عظيم به فرماندهي رستم فرّخزاد در برابر مسلمانان آرايش داد. ليكن اين سپاه بزرگ و قدرتمند، در قادسيه (غرب كوفه) مقابل قشون اسلام شكست سختي متحمل شد و غنيمت هنگفتي به دست مسلمانان افتاد كه در ميان آن، درفش كاويان نيز بود.

با پيروزي مسلمانان در نبرد قادسيه (سال 14ه‍ . ق)، علاوه بر سقوط پايتخت ـ به‌ظاهر تسخيرناپذير ـ شاهنشاهي ساساني، شهرها و مناطق مرزي ايران يكي پس از ديگري در مدت كوتاهي به تسخير لشكريان اسلام درآمد. مسلمانان، به دنبال سپاه ايران خود را به مدائن رساندند و مدتي طولاني اين منطقه را در محاصرة خويش گرفتند. تلاش‌هاي يزدگرد سوم، آخرين پادشاه ساساني، سودي نداشت. مردم نيز، كه از اوضاع سخت و نابسامان محاصره به‌تنگ آمده بودند، به مصالحه با لشكر اسلام تن دادند. در نتيجه، تيسفون پايتخت زمستاني ساسانيان سقوط كرد و با اين واقعه، صداي انقراض امپراتوري ساساني در سراسر ايران طنين‌انداز شد.

پس از پيروزي درخشان نيروهاي اسلام در قادسيه، دولت ساساني در جبهه‌هاي جلولا (روستايي نزديك بغداد فعلي) و نهاوند مقاومتي از خود نشان داد، اما اين مقاومت از سوي بخش اشرافي و فرادست نظام ساساني بود كه در واقع براي منافع خويش مي‌جنگيدند نه بقاي ملك. با پيروزي مسلمانان در جلولا، تمامي مناطق اطراف دجله تحت سيطرة سپاه اسلام درآمد و مسلمانان به مناطق داخلي ايران گام نهادند.

اولين منطقه‌اي كه اعراب در داخل خاك ايران فتح كردند، «سوق‌الاهواز» بود. هرمزان، مرزبان خوزستان، پس از آنكه به تحريك يزدگرد، عهدنامة صلح مسلمانان و پيروز (دهقان اهواز) را نقض كرد، با آنان به جنگ پرداخت؛ ليكن شكست خورد و ايرانيان مجبور شدند تحت شرايط معاهدة قبلي، دوباره با ابوموسي اشعري فرماندة مسلمانان صلح كنند. يزدگرد گمان مي‌كرد مسلمانان به دشت‌هاي منطقة خوزستان قناعت خواهند كرد، ولي با پيشروي اعراب، با نامه و پيام از سردارانش درخواست كرد تا او را براي نبرد نهايي ياري كنند. سرداران بزرگ ايران، به دعوت پادشاه پاسخ مثبت دادند و از هر گوشة ايران، سپاهي گرد آمد و در نزديكي همدان (نهاوند) اردو زد.

نهاوند، محل آخرين نبرد اساسي ميان دو سپاه ايران و اسلام و آخرين مقاومت منظم ايرانيان در برابر مسلمانان بود (در سال 19 و به روايتي اواخر سال 20ه‍ .ق). ايرانيان، با وجود آنكه نيروي فراواني براي مقابله گرد آورده بودند، شكست هولناكي از سپاه اسلام متحمل شدند. مسلمانان، پيروزي خود بر ايرانيان را در اين نبرد «فتح‌الفتوح» خواندند؛ زيرا پس از اين پيروزي، شاكلة امپراتوري ساساني و قدرت مركزي ايران به طور كامل تباه گشت؛ بقاياي توان سياسي و نظامي ايرانيان در هم شكسته شد و ديگر سپاه و نيروي منسجمي براي مقاومت يكپارچه در برابر مسلمانان باقي نماند.

به گفتة مورخان، مقاومت برجسته و قابل ملاحظة ديگري در مسير فتوحات مسلمين پديد نيامد؛ مردم شهرها يا در مقابل فاتحان مقاومت نمي‌كردند و يا با اندكي مقاومت، تسليم شده و ميان اسلام آوردن و پرداخت جزيه مختار بودند. در نتيجه، ديگر نبرد منظمي ميان ارتش ساساني و سپاه مسلمانان رخ نداد.

با فتح نهاوند و همدان توسط مسلمانان (21 ه‍ .ق)، شرايط مناسب براي تسخير تمام ايران فراهم شد و نقاط مختلف يكي پس از ديگري به تصرف سپاه اسلام درآمد؛ به گونه‌اي كه تا سال 31 هجري، مسلمانان تا سواحل آمودريا (شرقي‌ترين مرز ايران) پيش رفتند. پيشروي لشكريان اسلام در مناطق مركزي، سرعت چشمگيري داشت و در كمتر از يك دهه، تمام سرزمين ايران ـ به جز طبرستان، ديلمان و برخي نواحي مرزي ـ تحت سيطره سياسي مسلمانان درآمد. در برخي شهرها مانند فارس و آذربايجان، كه از ديرباز مراكز ديني ساسانيان بودند، مقاومتي در برابر مسلمانان شكل گرفت؛ اما گشايش بسياري از شهرها به واسطة عقد قرارداد صلح بوده است.

پس از اين مرحله، نوبت عقب راندن بقاياي نظام ساساني، و آخرين شاه آن از نهاوند تا مرو و سلطه بر قدرت تقريباً دست‌نخوردة ساساني توسط مسلمانان شد. مسلمانان در فتح نواحي شرق ايران نيز با مقاومت جدي نيروهاي محلي، به ويژه دهقانان مواجه نگشتند، بلكه از همكاري و كمك‌هاي آنها نيز بهره‌مند شدند. يزدگرد سوم كه پس از سقوط تيسفون به همراه نزديكانش آواره و گريزان گشته بود، تا واپسين روزهاي عمرش درصدد بازپس‌گيري تاج و تخت بود. وي در مدت ده سال سر‌گرداني، هر از چند گاهي سپاهي در مقابل مسلمانان مجهّز مي‌ساخت، ولي هيچ يك از اين تلاش‌ها به نتيجه نرسيد.

با عقب‌نشيني يزدگرد سوم به مناطق شرقي، مسلمانان با تعقيب وي، وارد بزرگ‌ترين و مهم‌ترين ايالت شرقي ايران، يعني خراسان شدند و شهرهاي آن را يكي پس از ديگري فتح كردند. يزدگرد كه در اين زمان از شهري به شهر ديگر گريزان بود و از شاهنشاهي عنواني بيش نداشت، سرانجام در سال 31 هجري (651 م) به علت خيانت حاكم شهر مرو، در يكي از دهكده‌هاي شهر به گونه‌اي خفّت‌بار توسط آسياباني به قتل رسيد و با مرگ وي، موجوديت سياسي ساسانيان خاتمه يافت.

 

تأمّلي بر عوامل پيروزي سپاهيان اسلام

ايران، قرن‌هاي متمادي از امپراتوري‌هاي قدرتمند دنيا به شمار مي‌آمد و شكست و انقراض آن امري ساده نبود. بي‌گمان، اين رويداد زمينه‌ها و بسترهايي داشت كه باعث غلبة لشكر مسلمانان بر ايرانيان گشت؛ وگرنه چگونه ممكن بود ارتش تعليم‌ديدة ايران، كه به لحاظ نظامي (نفرات و ادوات) برتري كامل بر سپاه اسلام داشت، مغلوب مسلمانان بي‌ساز و برگ و بدون ذخيره و تعليم گردد.

از برجسته‌ترين علل ناتواني ساسانيان در برابر مسلمانان، بحران حاكميت ايران در زمينه‌هاي مختلف بود كه در ادامه به تفصيل بيان مي‌گردد؛ اوضاع متشنّج و جامعة بحران‌زدة ساساني كار را براي مسلمانان آسان ساخته بود. نبود حكومت مركزي، از هم‌پاشيدگي سپاه ايران به ويژه پس از شكست نهاوند، كار‌شكني برخي فرمان‌روايان و تجزيه‌طلبي دهقانان، به برتري مسلمانان كمك فراواني كرد. تودة مردم نيز كه از ظلم و ستم ساسانيان به ستوه آمده بودند و از ظلم طبقاتي جامعة ساساني رنج مي‌كشيدند، وقتي با حمله مسلمانان روبه‌رو شدند، چندان مقاومتي از خود نشان ندادند؛ به ويژه آنكه در آيين مهاجمان، ايدئولوژي بزرگي يافتند كه براي آنها خوشايند بود.

نقش عوامل معنوي نيز در اقتدار سپاهيان اسلام بسيار قابل توجه بود كه متأسفانه برخي از وقايع‌نگاران، از آن چشم پوشيده‌اند و تنها، تزلزل ساختار جامعة حكومت ساساني را عامل برتري مسلمانان دانسته‌اند. مسلمانان در اثر تعليمات پيامبر اعظم? و كلام‌الله مجيد، با هم متّحد، منسجم و مصمّم بودند و زمينة مستحكم اعتقادي كه به دست تواناي رسول الله? بنيان گرديده بود، آنان را آمادة هرگونه فداكاري و جانبازي مي‌ساخت. همچنين پيامي كه توسط مسلمانان منتشر مي‌شد، مشروعيت سياسي قوي و جديدي در پي داشت كه رژيم‌هاي استبدادي را توان مقابله ايدئولوژيكي با آن نبود. بر همين اساس، بخش مهمي از پيشرفت و پيروزي مسلمانان، مرهون اعتقاد راسخ، انگيزة قوي و كوشش‌هاي خستگي‌ناپذير لشكر جان‌نثار اسلام بود.

 

علل گرايش ايرانيان به دين اسلام

دين اسلام با فتح ايران وارد اين سرزمين شد، ولي واقعيت آن است كه فاتحان مسلمان، اين دين (اسلام) را بر ايرانيان تحميل نكردند، بلكه مردم آزادانديش ايران، خود اسلام را پذيرفتند. بررسي مفاد اولين عهدنامه‌هاي صلح، ميان فاتحان مسلمان و بزرگان محلي ايران، حاكي از عدم اعمال سياست اجبار و زور در دعوت و جذب ملل شكست خورده در امر پذيرش دين اسلام، از سوي اعراب مسلمان است. از اين‌روي، گرچه فتح اسلام به وسيلة جنگ حاصل شد، اما نشر اسلام به زور جنگ نبود. ايرانيان وقتي با مباني ارزشمند اسلام آشنا شدند، به دين ديرينه خويش (زرتشتي)، كه ديگر پاسخ‌گوي نيازهاي آنها نبود، پشت كردند و آغوش خود را بر آموزه‌هاي پيامبر اسلام? گشودند.

در ادامه دو عامل اصلي گرايش ايرانيان به دين اسلام به تفصيل بيان مي‌شود.

نابساماني اجتماعي، سياسي و مذهبي جامعة عصر ساساني

از مطالعة منابع تاريخي چنين بر مي‌آيد كه همزمان با ظهور اسلام، جامعة عصر ساساني اوضاعي بسيار آشفته و نابسامان داشت و زمينه براي يك دگرگوني ژرف و اساسي در همة زمينه‌ها فراهم بود. بحران عظيمي تمام بخش‌هاي جامعه را فراگرفته بود. بحران سياسي كه از ساختار قدرت اين نظام سرچشمه مي‌گرفت، بازتاب و نتيجة عملكرد ضعيف پادشاهان، به‌ويژه پس از عصر خسروپرويز بود. نفوذ فوق‌العادة اشراف و مؤبدان زردتشتي كه پادشاهان براي تكيه دادن بر سرير سلطنت، نيازمند پشتيباني و حمايت آنها بودند، ساختار سياسي حكومت ساساني را از درون دچار تزلزل ساخته بود.

جنگ‌هاي تباه‌كننده و تأثيرات ناخوشايند آن بر اقتصاد كشور، سبب فشار فراوان بر اقشار فرودست مي‌شد؛ تبعيض‌هاي نارواي اجتماعي و سياسي كه حاصل فساد نظام طبقاتي بود، بر فقر و پريشاني مردم مي‌افزود و مردم همه اين بدبختي‌ها را از ناحية حكومت ساساني مي‌ديدند كه بر پاية دين و مذهب زردتشتي بنا گرديده بود. در واقع، نظام استبدادي حاكم بر جامعة ايران، ريشه‌هاي همگرايي ملت و دولت را خشكانده بود و حاكميت نظام طبقاتي، كه مزيت‌هاي اجتماعي و سياسي را در انحصار قشري خاص قرار داده بود، چنان فضاي رقّت‌باري را فراهم ساخته بود كه بيشتر مردم ايران دين اسلام و پذيرش آن را رهايي از بندهاي خويش مي‌ديدند. اما آن چيز كه بيش از همه ايرانيان را به قبول دين اسلام سوق داد، آشفتگي وضعيت مذهبي بود. اوضاع مذهبي جامعة عصر ساساني دچار چنان اختناقي بود كه حتي از آن به منزلة مهم‌ترين عامل آشفتگي اوضاع ايرانِ دورة ساسانيان ياد مي‌شود. بي‌گمان، اين عامل (نابساماني اوضاع مذهبي و انحطاط دين زردتشتي) از مهم‌ترين عوامل رويگرداني ايرانيان از دين زردتشتي و گرايش آنها به دين مبين اسلام است.

حكومتي شدن دين و جزمي شدن ساختار سياسي و اجتماعي سبب شده بود دين كاملاً در خدمت سياست قرار گيرد. دستگاه فاسد مؤبدان، اعمال و رفتارهاي شاهان ستم‌پيشه، نظام طبقاتي و كاستي جامعه عصر ساساني را توجيه مي‌كرد، در حالي كه اين وضيعت تودة جامعه را به ستوه آورده بود؛ تفّرق و تشتّت بين مؤبدن به بالاترين حد خود رسيده بود؛ آزار و اذيت مؤبدان و سختگيري آنان بر پيروان اديان ديگر، سبب ايجاد ديدگاهي بد نسبت به دين زردتشتي شده بود؛ زيرا اين نحوة نگرش، با نگاه تساهل و تسامح‌آميز كه قبل از آن در ايران جاري بود، مغايرت داشت. مؤبدان زردتشتي براي رسيدن به مقاصد شوم سياسي و اجتماعي خويش، اين مذهب را از سادگي و بي‌آلايشي نخستين آن خارج كرده، آن را چنان دچار دشواري و پيچيدگي ساخته بودند كه غالب مردم از اجراي مراسم ديني عاجز گشته بودند. بنابراين، خودكامگي، توسعه‌طلبي، سودجويي، جاه‌پرستي مؤبدان زردتشتي و اتّكاي آنان به ظواهر و تشريفات، اين دين را به مرحلة انحراف كامل رسانيده بودند. همچنين سختگيري‌ها، تهديدها و تحميل‌هاي مالي سنگين كه مؤبدان به عناوين گوناگون از مردم مي‌ستاندند، تودة مردم را از آنها رنجور و ناراضي و نسبت به ديانت زردتشتي، كه ديگر وحدانيت و برابري را در آن نمي‌ديدند، بد‌بين ساخته بود.

در چنين اوضاعي كه شالوده و بنيان ضعيف دولت ساساني رو به ويراني نهاده، و بحران‌هاي متعدد سياسي، اجتماعي، اقتصادي و به‌ويژه مذهبي سراسر جامعة ايران را فراگرفته بود، مجاهدان پرشور مسلمان روي به سوي ايران زمين نهاده و شريعت نجات‌بخش محمد? (دين اسلام) را بر ايرانيان عرضه كردند. آري، روح خسته و فرسودة ايراني كه در تنگناي مرگباري قرار گرفته بود، و راه فرار و پناه مي‌جست، با دين جامع و كاملي مواجه گشت كه نداي مساوات، عدالت و برابري سر مي‌داد و پناه مناسبي براي اين روح سرگردان و روان معنويت‌گراي ايراني بود. چنين بود كه ايرانيان ارمغان مسلمانان را با جان و دل پذيرا شدند و مسلماني را قبول كردند.

 

جاذبه‌هاي دين اسلام

برخي سعي كرده‌اند اسلام آوردن ايرانيان را انقلابي دروني جلوه داده، آن را تنها ناشي از نارضايتي مردم از فشار طبقاتي و تبليغات نارواي اجتماعي و اقتصادي اشراف و مالكان به شمار آورند و چنين القا كنند كه مردم ايران براي فرار از اين وضعيت، رو به آيين اسلام نهاده‌اند. اين گروه، با تأكيد بر عوامل ياد شده، جلوه‌هاي ارزشمند و جاذبه‌هاي دين اسلام را ناديده گرفته‌اند.

قدر مسلّم آن است كه گسترش وسيع و همه‌جانبة دين اسلام، معلول اعتقاد به حقّانيت اين شريعت انسان‌ساز بود. مكتب حيات‌بخش اسلام، مجموعه‌اي از قوانين و مقررات آسماني است كه مردم سعادت خويش را در اجراي آن مي‌ديدند. عامة مردم، ابتدا حقانيت دين اسلام را كشف كرده و سپس آن را پذيرفتند. استاد شهيد مرتضي مطهري مي‌نويسد: «حقيقت اين است كه علت تشيع ايرانيان و علت مسلمان شدنشان يك چيز است؛ ايراني روح خود را با اسلام سازگار ديد وگم‌گشتة خود را در اسلام يافت».

در ادامه، به برخي از مؤلفه‌ها و ويژگي‌هاي جذّاب دين اسلام كه ايرانيان را به پذيرش و قبول اين آيين سوق داد، اشاره مي‌كنيم.

 

برابري و مساوات

تأكيد بر شيوة مسالمت‌آميز مبتني بر عدالت و خيرخواهي با پيروان همة مذاهب آسماني و جامعه بشري، از مسائل با اهميت است كه در دين اسلام جلوة بسيار درخشاني دارد. عدالت‌خواهي و مساوات‌طلبي دين اسلام، نقش بسيار مهمي در جذب مردم ايران به سوي اسلام داشت. استاد مطهري در اين زمينه مي‌نويسد: «آن چيزي كه بيش از هر چيز ديگري روح تشنه ايراني را به سوي اسلام مي‌كشيد، عدل و مساوات اسلامي بود».

دين اسلام، هيچ‌گونه تمايز و تبعيض بر پاية طبقه و حرفه را در ميان افراد نمي‌پذيرد و مبلّغ و منادي نظريه اخوّت انساني است كه گسترة آن از محدودة مرزهاي سياسي و جغرافيايي فراتر مي‌رود؛ از اين‌روي، در فرهنگ جهان‌شمول اسلام، استثمار انسان و تجاوز از حدودي كه خداوند براي افراد بشر تعيين فرموده، مذموم و ناپسند است. بر اين اساس، نظام كاستي (طبقاتي) قديم ايران، در دين اسلام جايي نداشت؛ زيرا بر اساس مباني اسلامي، تمام ملّت‌ها و امت‌ها نزد خدا يكسان‌اند و شأن و مقام افراد نه بر اساس سابقة قومي، زباني و فرهنگي، بلكه بر اساس تقوا و درستكاري خود فرد تعيين و ارزيابي مي‌شود.

معرفي دين اسلام و وعده‌هاي عدالت و برادري كه در اولين گفت‌وگوهاي سفيران مسلمان مطرح مي‌شد، دل‌هاي بسياري از ايرانيان را به سوي اسلام منعطف ساخت. به همين دليل، لمبتون، سرعت و سهولت نسبي غلبه اعراب را به احتمال غالب، معلول اين حقيقت مي‌داند كه اسلام به عامّه مردم وعده مي‌داد كه آنها را ازآن اوضاع و احوال نكبت‌بار و طاقت‌فرساي اجتماعي رهايي خواهد داد.

طبيعي است كه مردم رنج‌كشيده و محبوس در قفس نظام طبقاتي، به چنين آموزه‌هايي علاقه نشان خواهند داد. آزادي از مفاسد، تعصّبات، تبعيضات و بي‌عدالتي‌هاي نظام طبقاتي دربارة قشرهاي پايين جامعه‌ـ كه حتي از حيوانات طبقات بالاي جامعه نيز پست‌تر تلقّي مي‌شدندـ نويد مي‌داد كه بدين‌وسيله نجات خواهند يافت. بدين ترتيب، اصل برابري و مساوات‌خواهي دين اسلام، گروه‌هاي فرودست و رنج‌كشيده را شيفته خود كرد و آنها را فوج‌فوج به سوي اين دين الهي كشاند.

 

سادگي و بي‌آلايشي

از ديگر ويژگي‌هاي ايدئولوژي اسلامي كه موجب جذب تودة مردم ايران به اسلام شد، سادگي و سهولت احكام آن بود. تصلّب و قشري‌نگري مذهب زردتشتي همراه با رسوم و آيين‌هاي خشك و خسته‌كننده كه از احكام و مقررات مذهبي رنج‌آور و بيهوده سرشار شده بود، از دلايل مهم گرايش ايرانيان به اسلام قلمداد شده است.

مباني دين اسلام، ساده و درخور فهم همگان، به‌ويژه طبقات پايين جامعه بود و از دستگاه خداپرستي آيين‌هاي ديگر مانند اهورامزدا و اهريمن و ايزدان ديگر و فلسفة پيچيدة مذاهب نوظهور مانند مانويت براي مردم ملموس‌تر بود. بدين ترتيب، اصل اعتقادي توحيد كه همگان را از سردرگمي در اين وادي خارج مي‌ساخت، از عوامل مهم گسترش اسلام محسوب مي‌شد.

دين اسلام با بيزاري از انديشه‌هاي ناروا و نادرست و سنـّت‌پرستي، و نيز اصرار بر ارج نهادن بر امور معنوي، شالوده‌اي نوين و مقرون به دموكراسي در برابر سنّت‌پرستي و كهنه‌پرستي ايراني عرضه كرد. اسلام، سادگي را جانشين پيچيدگي، توحيد را جانشين تعدّد الوهيت و تثليث، بشريت بشر را جانشين الوهيت بشر، حقيقت‌طلبي و علم را جانشين خرافات، و عقايد ساده و محكم ديني را جانشين منازعات و مجادلات مذهبي كرد.

اسلام نه‌تنها از نظر اعتقادي ساده و آسان بود، بلكه در عمل نيز به هيچ وجه پيچيدگي مذاهب ديگر را نداشت؛ در واقع، هم شيوة تدين به آن آسان است و هم احكامي كه تشريح كرده سهل مي‌باشد. اعمال عبادي اسلام، ساده و بدون تشريفات برگزار مي‌شد و از پيچيدگي، تضاد و ناباوري اعتقادات گذشته خبري نبود. شرايط پذيرفتن دين جديد هم به قدري ساده جلوه مي‌نمود كه هر تازه‌واردي را به شگفتي مي‌انداخت.

 

تساهل و تسامح

آزادي ديني و آزادانديشي مسلمانان، از مهم‌ترين عوامل استقبال ايرانيان از دين اسلام بود. شواهد فراواني وجود دارد كه احترام اسلام و مسلمانان را به آزادي عقيده و دين و مخالفت آنها را با تحميل دين بر ديگران بازگو مي‌كند. مسلمانان با تكيه بر انديشة «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَينَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي» (بقره: 256)، هيچ كس را با ناخوشايندي و زور مجبور به پذيرش دين اسلام نمي‌كردند؛ بلكه اين عمل را زشت مي‌دانند.

مسلمانان در مناطقي كه فتح مي‌كردند به كافران فرصت مي‌دادند تا اسلام را قبول كنند. بر اساس مباني دين اسلام، پيروان اديان ديگر نيز مي‌توانستند با پرداخت مبلغ معيني ماليات سالانه به عنوان جزيه، بر دين سابق خويش باقي بمانند. اين گروه كه «اهل ذمّه» خوانده مي‌شدند، اجازه داشتند در برابر تعهداتي، با آزادي و امنيت كامل در قلمرو مسلمانان به اجراي مراسم و آداب مذهبي خويش بپردازند. افزون بر اين، همة معابد و اماكن مذهبي آنان مورد احترام جامعه اسلامي قرار مي‌گرفت. ذمّيان، نه تنها از آزادي‌هاي اسلامي برخوردار بودند، بلكه از مهرباني، بلندنظري و انسان‌دوستي مسلمانان نيز بهره‌مند مي‌گشتند. در برابر اين آزادي‌ها و امتيازات، آنها مي‌بايد برخي اصول و قواعد را رعايت مي‌كردند.

قانون حفظ دين و عقيده در برابر پرداخت جزيه، به مرور بسياري از ذمّيان را به دين اسلام متمايل كرد. آنان كه در برخورد اوليه با اسلام، قبول جزيه را بر قبول اسلام ترجيح داده بودند، به‌تدريج كه با مباني دلنشين دين اسلام و مناسبت عقايد اسلامي با اعتقادات خود آشنا شدند، جذب اين دين گشتند؛ به گونه‌اي كه در قرن دوم هجري، جز عده‌اي معدود، عامة مردم آيين مسلماني را پذيرفته بودند.

 

امتيازهاي اجتماعي و اقتصادي

مسلمانان براي ترويج و اشاعة دين اسلام، از هيچ كوششي فروگذار نبودند؛ به همين دليل، امتيازهاي فراواني به قبول‌كنندگان اين دين اعطا مي‌كردند. قبول اسلام، شخص نومسلمان را علاوه بر بهره‌مندي از برخي امتيازهاي اجتماعي (مانند آزادي ازدواج با زنان مسلمان، آزادي حمل اسلحه و پوشيدن لباس عامه)، از پرداخت جزيه نيز معاف مي‌ساخت.

احتمال مي‌رود همين تدابير و مزاياي اقتصادي و اجتماعي پذيرش دين جديد بود كه دهقانان را ترغيب مي‌كرد كه بدون مقاومت قابل‌توجهي، در برابر لشكر اسلام سر تسليم فرود آورند و در قبول آيين جديد، آمادگي بيشتري نشان دهند. صنعتگران، پيشه‌وران، كشاورزان و به طور كلي طبقات پايين و متوسط جامعه، كه بيش از همه در فشار بودند، با رغبت بيشتري اسلام را پذيرفتند. ريچارد بولت اشاره مي‌كند كه در ميان بخش‌هاي مختلف اجتماعي ايران (در دورة امويان)، دو گروهِ اسيران جنگي و افراد طبقات پايين جامعه، بيش از همه تمايل به اسلام داشتند. مشكل مالكيت زمين‌هاي كشاورزي، نظر مساعد بسياري از كشاورزان را به دين اسلام جذب مي‌كرد؛ زيرا اين گروه‌هاي فرودست، خود مالك زمين مي‌شدند و ماليات بسيار اندكي در برابر مالكيت زمين مي‌پرداختند كه قابل مقايسه با ماليات عصر ساسانيان نبود.

دبيران و مستوفيان نيز گروهي بودند كه براي حفظ جايگاه خود در امور اداري كشور، بي‌درنگ به سوي پيروزمندان مسلمان رفتند و آيين مسلماني را پذيرفتند. در مراحل بعدي، بازرگانان و تجار بودند كه به شكلي خود را با وضعيت جديد منطبق ساختند. با توسعة فتوحات مسلمانان، قلمرو اسلامي بسيار وسيع گشت و اين در حالي بود كه رسوم مدني و تجاري اسلام نيز امتيازاتي به پيشه‌وران و بازرگانان مي‌بخشيد؛ در حالي‌كه احكام فقهي زردتشتي آنان را در تنگنا قرار مي‌داد.

در پايان ذكر مطلبي ضروري است كه خود بيانگر عشق ايرانيان به اسلام حقيقي مي‌باشد؛ روند پذيرش اسلام در ميان ايرانيان تا پايان عصر خلفاي راشدين (40ه‍.) چشمگير بود، ولي پس از آن با روي كار آمدن خلفاي اموي، اين روند رو به كندي گراييد. ايرانيان پذيراي اسلامي بودند كه در آن، اصول ارزشمندي مانند مساوات و برابري و عدالت و... مطرح بود؛ اما وقتي امويان بر سرير دستگاه خلافت تكيه زدند و خلافت را به ملوكيت تبديل و شعارهاي جاهلي مانند برتري عرب بر عجم را زنده كردند، ديگر آن روح آزادمنش ايران نمي‌توانست چنين حكومت و دين تحريف شده‌اي را پذيرا باشد. سياست‌هاي غلط و جاهلي خلفاي اموي در امور سياسي و اداري، و برخوردهاي نامناسب سرداران و لشكريان خلافت بني‌اميه (با تأكيد بر قوم‌محوري نه اسلام‌محوري)، سبب شد گرايش روزافزون ايرانيان به دين اسلام كه تا تصرف خراسان استمرار داشت، دچار رخوت و سستي شود. به همين دليل، مردم مناطقي مانند ماوراءالنهر كه در عهد خلافت بني‌اميه به تصرف اسلام درآمدند، تا مدت‌ها بر اعتقادت و سنت‌هاي قديمي خويش پاي‌بند مانده و بسيار دير به آيين اسلام در آمدند.

 

نتيجه

دين اسلام در جزيرةالعرب ظهور يافت، ولي در آنجا محصور نماند و آموزه‌هاي حيات‌بخش آن، در مدت كوتاهي بر بخش گسترده‌اي از عالم از جمله ايران‌زمين پرتو افكند. جامعة ايران كه از درون ـ به ويژه در حوزه ديني و فرهنگي ـ دچار انحطاط گشته بود، انتظار ديني را مي‌كشيد كه با تمسّك به آن، خويشتن را از اسارت اعتقادات خرافي دين تحريف‌شدة زردتشتي و ستم‌هاي اجتماعي و اقتصادي اشراف و موبدان ساساني نجات بخشد. با ورود اسلام، اين انتظار به سرآمد؛ آموزه‌هاي انسان‌ساز، انديشه‌هاي نوين و ديگر جذّابيت‌هاي مكتب حيات‌بخش اسلام، به ويژه مساوات‌جويي و عدالت‌محوري آن، اشتياق ايرانيان را ـ كه تشنة عدالت اجتماعي بودند ـ به دين اسلام دوچندان ساخت. اين عوامل به همراه مؤلفه‌هاي ديگري مانند سادگي و بي‌آلايشي، تساهل و تسامح، امتيازهاي اجتماعي و اقتصادي دين اسلام، سبب شد اين شريعت مقدس در مدت كوتاهي در قلوب مردم ايران جاي گيرد و بدين شكل امپراتوري بزرگ باستاني ايران، به عنوان بخشي از دارالاسلام محسوب شود.

منبع:http://sanandaj.womenhc.com



:: برچسب‌ها: مقاله , در , مورد , اسلام , مقاله , در , مورد , اسلام , اسلام , ایران , قران , روزه , اسلام , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : میلاد راجی
تاریخ : جمعه 4 مهر 1393
مقاله در مورد نماز

چرا باید نماز بخوانیم؟چرا بايد خدا را عبادت كنيم؟ و چرا اين عبادت حتما بايد بصورت نماز باشد؟ مگر نماز چه ويژگي‌هايي دارد؟

 

نماز و اسرار تربيتي آن

 

• نماز موجب ياد خداست:

ياد خدا بهترين وسيله براي خويشتن داري و كنترل غرايز سركش و جلوگيري از روح طغيان است. «نمازگزار» همواره به ياد خدا مي‏باشد، خدايي كه از تمام كارهاي كوچك و بزرگ ما آگاه است، خدايي كه از آنچه در زواياي روان ما وجود دارد و يا از انديشه ما مي‏گذارد، مطلع و باخبر است و كمترين اثر ياد خدا اين است كه به خودكامگي انسان و هوسهاي وي اعتدال مي‏بخشد، چنان كه غفلت از ياد خدا و بي خبري از پاداشها و كيفرهاي او، موجب تيرگي عقل و خرد و كم فروغي آن مي‏شود.

 

انسان غافل از خدا در عاقبت اعمال و كردار خود نمي‏انديشد و براي ارضاي تمايلات و غرايز سركش خود حد و مرزي را نمي‏شناسد و اين نماز است كه او را در شبانه روز پنج بار به ياد خدا مي‏اندازد و تيرگي غفلت را از روح و روانش پاك مي‏سازد.

 

به راستي، انسان كه پايه حكومت غرايز در كانون وجود او مستحكم است، بهترين راه براي كنترل غرايز و خواستهاي مرزنشناس او همان ياد خدا، ياد كيفرهاي خطاكاران و حسابهاي دقيق و اشتباه‏ناپذير آن مي‏باشد. از اين نظر قرآن يكي از اسرار نماز را ياد خدا معرفي مي‏كند: «اقم الصلوة لذكري؛ نماز را براي ياد من بپادار!» (1)

 

• دوري از گناه:

نمازگزار ناچار است كه براي صحت و قبولي نماز خود از بسياري از گناهان اجتناب ورزد؛ مثلا، يكي از شرايط نماز مشروع بودن و مباح بودن تمام وسايلي است كه درآن به كار مي‏رود، مانند آب وضو و غسل، جامه‏اي كه با آن نماز مي‏گزارد و مكان نمازگزار، اين موضوع سبب مي‏شود كه گرد حرام نرود و در كار و كسب خود از هر نوع حرام اجتناب نمايد؛ زيرا بسيار مشكل است كه يك فرد تنها در امور مربوط به نماز به حلال بودن آنها مقيد شود و در موارد ديگر بي پروا باشد.

گويا آيه زير به همين نكته اشاره مي‏كند و مي‏فرمايد: «ان الصلوة تنهي عن الفحشأ و المنكر؛ كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مي‏دارد.» (2)

 

بالاخص اگر نمازگزار متوجه باشد كه شرط قبولي نماز در پيشگاه خداوند اين است كه نمازگزار زكات و حقوق مستمندان را بپردازد؛ غيبت نكند؛ از تكبر و حسد بپرهيزد؛ از مشروبات الكلي اجتناب نمايد و با حضور قلب و توجه و نيت پاك به درگاه خدا رو آورد و به اين ترتيب نمازگزار حقيقي ناگزير است تمام اين امور را رعايت كند. روي همين جهات، پيامبر گرامي ما(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) مي‏فرمايد: نماز چون نهر آب صافي است كه انسان خود را در آن شست و شو دهد، هرگز بدن او آلوده و كثيف نمي‏شود. همچنين كسي كه در شبانه روز پنج مرتبه نماز بخواندو قلب خود را در اين چشمه صاف معنوي شست و شو دهد، هرگز آلودگي گناه بر دل و جان او نمي‏نشيند.

 

آثار فردي و تربيتي نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولي اين نمونه  مي‏تواند نشانه كوچكي از اسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامي باشد.

 

• نظافت و بهداشت:

از آنجا كه نمازگزار در برخي از مواقع همه بدن را بايد به عنوان «غسل» بشويد و معمولا در شبانه روز چند بار وضو بگيرد و پيش از غسل و وضو تمام بدن خود را از هر نوع كثافت و آلودگي پاك سازد؛ ناچار يك فرد تميز و نظيف خواهد بود. از اين نظر نماز به بهداشت و موضوع نظافت كه يك امر حياتي است كمك مي‏كند.

 

• انضباط و وقت‏ شناسي:

نمازهاي اسلامي هر كدام براي خود وقت مخصوص و معيني دارد و فرد نمازگزار بايد نمازهاي خود را در آن اوقات بخواند، لذا اين عبادت اسلامي به انضباط و وقت‏شناسي كمك مؤثري مي‏كند.

 

بالاخص كه نمازگزار بايد براي اداي فريضه صبح پيش از طلوع آفتاب از خواب برخيزد، طبعا يك چنين فردي گذشته از اين كه از هواي پاك و نسيم صبحگاهان استفاده مي‏نمايد، به موقع فعاليتهاي مثبت زندگي را آغاز مي‏كند.

 

آثار فردي و تربيتي نماز به آنچه كه گفته شد منحصر نيست؛ ولي اين نمونه مي‏تواند نشانه اسرار بزرگ اين عبادت بزرگ اسلامي باشد.

 

منبع:iran-forum.ir



:: برچسب‌ها: مقاله , در , مورد , نماز , مقاله , در , مورد , نماز , مقاله , در , مورد , نماز , مقاله , در , مورد , نماز , مقاله , در , مورد نماز ,
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : میلاد راجی
تاریخ : پنج شنبه 20 شهريور 1393
نقش قرآن در زندگی انسان چیست؟

نقش قرآن در زندگی انسان چیست؟

قرآن چیزی جز کتاب هدایت در زندگی نیست: "هدی للمتقین". قرآن کتابی است برای انتخاب بهترین زندگی که سعادت جاودانه در پرتو آن تحقق می‌یابد. آیا قرآن در مورد چگونه زیستن است و چگونگی رفتار را با خداوند و انسان‌هایی دیگر به خوبی تبیین نموده است.

زندگی حقیقی و حیات طیبه در پرتو علم به دستورها و رهنمودهای قرآن شکل می‌گیرد: "ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اجابت کنید خدا و رسولش را هنگامی که شما را به چیزی می‌خواند که مایه حیات شما است" نیز فرمود: "هر کس کار شایسته انجام دهد، مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن باشد، پس او را حیات و زندگی پاکیزه بخشیم".

چون قرآن روش درست زیستن را به انسان می‌آموزد و برنامه‌ای را که در بر گیرنده تمام ابعاد زندگی انسان و تضمین کننده سعادت فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی اوست، ارائه می‌دهد، به میزانی که انسان آموزه‌ها و دستورهای قرآن را در زندگی به کار بندد، موفقیت کسب خواهد کرد اما هر اندازه از قرآن فاصله بگیرد، دچار خسارت و ضرر خواهد شد.

زندگی قرآنی بر اساس رعایت مقررات و عدالت و احسان و صفا و صمیمیت است و مردمی که این گونه زندگی کنند، دارای اطمینان خاطر و آسایش خواهند بود و سعادت ابدی و جاودانه را در آغوش خواهند گرفت؛ البته آگاهی کامل نسبت به این موضوع نیازمند بحث و بررسی گسترده و تأمل در آیاتی از قرآن است که چگونگی رفتار مسلمان را تبیین می‌کند. جهت اطلاع بیشتر با استفاده از فهرست موضوعی تفسیر نمونه موضوع "رفتار یک مسلمان و چگونگی جامعه اسلامی" را ملاحظه فرمایید.

 

 

اعجاز تأثیری قرآن

قرآن حکیم از نظر تأثیرات خود نیز معجزه است و آن تأثیری که در قرآن هست در هیچ کتاب انسانی وجود ندارد و به وسیله همین تأثیر در دنیا منتشر و آن را روشن نموده است. نخستین علاقه تأثیر با روح انسانی است، هرگاه روح ، مأثر و منقلب شود، در تصوّرات، گفتار وکردار انسانی نیز انقلاب حاصل می گردد زیرا مرکز این سه چیز دل یا روح است. حدیث حضرت رسول صلی الله علیه و سلم این حقیقت را چنین اظهار فرموده است که در بدن انسان چیزی ( پاره گوشتی ) هست که هرگاه آن درست شود تمام بدن درست خواهد شد( بخاری ) بنابر این روح مرکز اصلاح است. لاکن روح چیزی است از( امر ربّی ) و آسمانی است و زمینی نیست. لذا هر کتاب آسمان کلام ربّ می باشد و به وسیله آن، روح که از( امر ربّی) است اصلاح می شود.  ملّت و مملکتی که در آن قرآن حکیم ظاهر ونازل شد مرکز تمام مفاسد اخلاقی وعقیدتی جهان بود یعنی مفاسد اعتقادی سرزمین و ملّت عرب به جای رسیده بود که اسمی از خدا پرستی وجود نداشت و بت پرستی بین مردم به طور عموم شایع بود. انصاف و عدالت به کلّی محو و معدوم بود و تمام جزیرة العرب به صورت ستمکده ای در آمده بود و هر قوی و مستکبر، مستضعف و ناتوان را می بلعید  به علّت عدم وسائل کسب معاش تنها سرقت وغارت وسیله معاش آنان بود از این مظالم ناشی از قساوت قلب، اولاد بی گناه ایشان هم از تلف جان مصونیّت نداشتند حتّی دختران خود را زنده به گور می کردند و بر این عمل شنیع خود افتخار می نمودند و استعمال مسکرات و غیره به قدری شایع بود که هیچ مجلس ومحفلی از شراب نوشی و می گساری خالی نبود. از اتّفاق و اتّحاد خبری نبود و با آن آشنایی نداشتند و افراد هر قوم و قبیله دائما با یکدیگر جنگ و ستیز داشتند و این خانه جنگی و مردک کشی محبب ترین شغل ایشان بود کلّیه اسباب اصلاح از تعلیم، قانون تربیت و غیره معدوم شده بود . جهالت، بی قانونی، مطلق العنانی ( لجام گسیختگی ) عمومیّت داشت، حالات واوضاعی بر مردم مستولی بود که با وسایل و اسباب انسانی در هزار سال هم اصلاح امکان پذیر نبود و تصور از بین رفتن مفاسدی که از صدها سال مردم به آن آلودگی داشتند مشکل به نظر می رسید. پس چه طور تصور اصلاح عرب ممکن بود. در صورتی که بین ایشان اسم ونشانی از اسباب اصلاح و جود نداشت. شما عصر حاضر را ملاحظه کنید با این که کلیّه اسباب اصلاح معاشرت تشکیل شده است و با قلم برای اصلاح جامعه تلاش می شود لیکن انواع مفاسد روز بروز بیشتر می شود ومسائل جدید جرایم حادث می گردد. توجّه فرمایید و این منظره را مورد ملاحظه قرار دهید و فکر کنید که اصلاح عرت و سیله قرآن با این صورت حال چه قدر مشکل بود بخصوص در زمان سیزده سال زندگی مکّی حضرت رسول صلی الله علیه و سلم که این ایام از مجموع 32 ساز زمان نبوّت سخت ترین زمان بود. این زمان، زمان ممانعت اصلاح قرآنی بود که قدرت جابرانه کفّار مکّه صدای قرآنی را در تمام مدّت این سیزده سال تحت فشار خود قرار داده بودند وتمام طرق تبلیغ قرآنی مسدود بود؛ امّا پس از هجرت تا حدودی آزادی تبلیغ نصیب قرآن شد، لیکن از یازده سال زندگی مدنی در هشت سال یعنی تا فتح مکه حالتی برای قرآن پیش آمد که خود دشمنان آن بر مدینه هجوم آوردند و خواستند که تبلیغ قرآنی و صدای حق کلام الهی را به وسیله جنگ و نبرد متوقف سازند تا بدین وسیله در این محیط جنگی هشت ساله آزادی نصیب صدای حق قرآن نشود. از مدّت 32 سال که ایام و زمان نبّوت وقرآن بو فقط دو ونیم سال باری تبلیغ وتأثیر قرآن میسّر شده است. در این مدّت بسیار کوتاه قرآن به وسیله تعلیم وصدای حق چنان انقلاب اصلاحی در عرب بوجود آورده است که از نظر جهان مخفی نیست و در صفحات تاریخ درج شده است و دوست و دشمن برآن اعتراف دارد.

صورت حال اقامه حقوق الهی این بود که بت پرستی یکسره نا پدید گردید و در هر خانه، خدا پرستی وتوحید چنان نفوذ کرد که خود بت پرستان بت شکن شدند و هر وقت بر زبان آنها کلمه تو حید الله جاری بود و سرها در عبادت واحد لا شریک خم شدند، ودلها از عظمت الهی آکنده گشت، خوف و هراس غیر الله به کلّی از قلوب خارج شد. صورت حال حقوق انسانی این بود که کسانی که دشمن برادران حقیقی خود بودند، به علّت رشته اسلامی و قرآنی، بلال حبشی، صهیب رومی، سلمان فارسی را از برادران حقیقی خود محبوب تر تصوّر نمودند. خانه جنگی خاتمه یافت قوم و ملّت عرب کلاّ در رشته محبت و اخوّت منسلک گردیدند و به صورت یک دیوار فولادی در آمدند. قمار بازی، رباخواری، می گساری، سرقت، غرتگری، قتل،ظلم،وستم نه تنها از عرب برچیده شد که هر جانی قدم این ملّت عرب متأثر از قرآن واقع شد آن جای از این مفاسد اخلاقی و عقیدتی و عملی به کلّی پاک ومبرّا گشت. یکنفر اهل قلم اروپایی می نویسد: گویا بعد از قرآن عربها در صورت و شکل انسان به ملائکه تبدیل شدند. این یک حقیقت گویی تاریخی است که چنین برنا.ه اصلاحی پیاده نمودن که کلّاً معجزه باشد فقط خاصّ قرآن کریم است وحصول این مطلب از مجموعه قوّت کتب انسانی وکلیِه طاقت حکومتهای دنیا ممکن نبود. آیا به وسیله تأثیری است بر این که قرآن کلام الهی است،در این مورد ما هرچه نوشتیم، خود مسیحی های زمان حاضر که دشمنان اسلام میباشند، بر آن اعتراف کرده اند.

 

تأثیر قرآن از دیدگاه اروپا

دکتر مارلیس می نویسد: قرآن بر دنیا نقاب مؤثری انداخته است که بهتر از آن امکان ندارد. لیسیان فرانسوی می نویسد که قرآن چنین جاذبه ایمانی و با قدرتی را به وجود آورده است که اصلا جای شک و تردیدی در آن باقی نمانده است.

سرولیم میور می نویسد: قرآن با دلادل فطرت خدارا بالاترین وجود هستی را اثبات نموده وانسان را برای اطاعت او مجبور ساخته است.

مسترجی. تی .می نویسد: قرآن تعداد نا محدودی از افراد بشر را مورد اثرخود قرار داده است. ابتکار و اکتشافات دنیای جدید هم نیاز به قرآن را واضح نموده است.

مستر امانوئل دی انش می نویسد: نور قرآن در این وقت در اروپا نمایان شده است وظهور این نور از زمانی است که تاریکی بر دنیا احاطه کرده بود واز این نور علم، عقل مرده یونان زنده شد.

 

مستر ایچ الیس لیدر می نویسد: توسط قرآن حکمت و فلسفه به ظهور پیوست وچنان ترقّی کرد که بر حکومتهای بزرگ اروپا برتری یافت.

 

حدیثی از پیامبر اكرم (ص) درباره تاثیر قران بر موفقیت انسان

پیامبر اسلام فرمودند:حکایت قران ومردم حکایت زمین وباران است :درحالیکه زمین مرده وخشکیده است،ناگاه خداوند بر آنباران میفرستد وزمین تکان میخورد ،سپس بارانهای تند را فرو میریزاند وزمین تکان دیگری میخورد ورشد میکند ،آنگاهپشت سر هم نهرها را از دره ها جاری میسازد تا آنکه زمین میروید وگیاهان بالیدن میگیرند وخداوند آنچه را مایه آراستگی زمین وخوراک مردم وحیوانات است از دل آن بیرون میآورد .قرآن نیزمردمی را که آن را بپذیرند چنین میکند .کنز العمال 

 

 رموز موفقیت از زبان خداوند

 در كتاب آسمانی قرآن 12 آیه بسیـار معجزه آسا وجود دارد كه شاید كسی تا به حـال بـه آن تـوجه باشد. سخنانی به نهایت جالب و هدایت گر كه هر فردی را بـطور یقین در زندگی موفق نموده و به بالاترین درجات سوق می دهد. به نظر من اسـرار كامیابی در تمامی مراحل و جنبه های زندگی در این 12 آیه ارزشمند نهفته است.بـرای رسـیـدن بـه مـوفـقـیت كـافی است این آیات را با قلبی روشن به ذهن سپرده و با تفكر آنها را سرلوحه همه اعمال و رفتار خود نمایید. به خداوند فرصت دهید، خواهید دید كه زندگی شما دچار تحول شگرفی خواهد شد

 

 

 

قرآن راهنمای زندگی انسان

خداوند یکتا،برای هدایت بندگانش راه‌های زیادی گشوده و مسیرهای هموار متعددی قرار داده است،تا بندگانش با تأمل در نشانه‌ها و ایات خداوندی که در همه آفریده‌هایش مانند نقطه‌ای نورانی می درخشد، راه راست و مستقیم را برگزیده و به سعادت دنیا و آخرت ره یابند.

خداوند انعکاس عظمت خود را در جهان طبیعت، به تصویر کشیده، تا انسان با تفکر در دل ایات مشهود خداوندی، نشانه حق و حقیقت را دریابند.با تأمل او در قرآن، مثال‌هایی از حشرات و حیوانات آورده است،که انسان دانا حق را می‌یابد،ولی انسان نادان ظاهر مثال را دیده و از یافتن عظمت در این نشانه‌ها، ناتوان می‌باشد.در کتاب خدا،سوره‌هایی با نامهای حیوانات وجود دارد که در این سوره‌ها،به شکلی،به زندگی این حیوانات برای رهنمود انسان‌ها، اشاره شده است.به عنوان مثال،در ایه 41سوره عنکبوت خداوند به حشره کوچکی اشاره می‌فرماید که از طریق ماده‌ای که در معده‌اش وجود دارد،با زحمت فراوان، برای بنیان خانه‌اش تارهایی را بر روی شاخه و یا برگ‌های درختان و یا در و دیوار می‌تند.این تارها به اندازه‌ای نازک است که حتی با وزش نسیمی از بین می‌رود.خداوند سستی و ناپایداری این خانه همچون ناپایداری روزگار افرادی می‌داند که پرستش خداوند را کنار گذاشته و به اطاعت غیر خدا روی آورده‌اند؛آنانی که عظمت و بی‌همتایی خداوند را نادیده گرفته و به پرستش و عبادت چیزی می‌پردازند که از ناپایداری و بی‌ریشه‌گی آن باخبرند.

همچنین،در سوره نمل به پشتکار مورچه اشاره می‌کند و تلاش او را برای انسان‌هایی مثل می‌زند که راه رسیدن به خداوند را کوتاه می‌پندارند و هنگام مواجه شدن با کوچک‌ترین مشکلی روحیه خود را می‌بازد و از ادامه راه منصرف می‌شوند،در حالی که این حشره کوچک برای رسیدن به هدف خود بارها و بارها تلاش را از سر می گیرد و دانه‌ای را که افتاده است، باز برمی‌دارد و هیچ گاه،از این تلاش که در هر ثانیه تکرار می‌شود،فروگذار نیست. خداوند، در واقع از بندگانش می‌خواهد تا مانند این حشره کوچک،با تحمل مشقّات، سعادت آخرت را از آن خود کنند.

همچنین در سوره نمل تلاش و کوشش زنبور عسل را ترسیم می‌کند که با ظرافت خاصی شیره گلها را می‌مکد و با کمک مواد داخل دستگاه گوارشش ماده‌ای را تهیه می‌کند که انسان نیز می‌توانداز حلاوت آن کام خود را شیرین کند.این حشره کار روزانه خود را چنان زیبا و ظریف انجام می‌دهد که بنده دانا با تأمل در رفتار آن و دقت در جثه کوچک این حشرات،می‌تواند به عظمت و بزرگی خداوند پی ببرد و با نظر دوختن به درون این ایات به تحول عظیمی دست یابد.

این چنین،پروردگار هستی،قدرت و عظمت خود را در اندام حتی ناچیزترین حشرات و موجودات،به رخ انسان‌های غافل می‌کشد.او این موجودات را با وجود کوچکی،پیچیده آفریده است تا هم توانایی آن داشته باشند که چرخه زندگی انسان را بگردانند و هم پیچیدگی وجودشان ذهن انسان را روشن کند و مسیر رسیدن به سعادت اخروی را که در شناخت خداوند نهفته است، صاف و هموار سازند.به راستی، پروردگاری که قادر است،از بزرگترین و پیچیده‌ترین موجود (انسان) تا ناچیزترین حشره(پشه) را بیافریند،سزاوار پرستش است.

 

اثرات یاد خدا در زندگی انسان

یاد خدا به عنوان روح و هدف عبادت

ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می دهد و صفا می بخشد و آنرا آماده تجلیات الهی قرار می دهد. امام علی علیه السلام درباره یاد حق که روح عبادت است چنین می فرماید: « ان الله سبحانه تعالی جعل الذکر جلاء للقلوب، تسمع به بعد الوقره و تبصر به بعد العشوه و تنقاد به بعد المعانده و ما برح لله _عزت آلاوه _ فی البرهه بعد البرهه و فی ازمان الفترات عباد ناجاهم فی فکرهم وکلمهم فی ذات عقولهم »(خطبه 222): خداوند یاد خود را صیقل دلها قرار داده است، دلها بدین وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینائی، بینا و از پس سرکشی و عناد، رام می گردند، همواره چنین بوده و هست که خداوند متعال در هر برهه ئی از زمان و در زمانهائی که پیامبری در میان مردم نبوده است بندگانی داشته و دارد که در سر ضمیر آنها با آنها راز می گوید و از راه عقلهایشان با آنان تکلم می کند. در این کلمات خاصیت عجیب و تاثیر شگرف یاد حق در دلها بیان شده است تا جائی که دل قابل الهامگیری و مکالمه با خدا می گردد.

در همين خطبه حالات و مقامات و كرامتهائی كه برای اهل معنی در پرتو عبادت رخ می دهد توضيح داده شده است، از آن جمله می فرمايد: تنزلت علي«قد حفت بهم الملائكه و هم السكينه و فتحت لهم ابواب السماء و اعدت لهم مقاعد الكرامات فی مقعد اطلع الله عليهم فیه فرضی سعيهم و حمد مقامهم يتنسمون بدعائه روح التجاوز... »فرشتگان آنان را در ميان گرفته اند، آرامش برايشان فرود آمده است، درهای ملكوت بر روی آنان گشوده شده است، جايگاه الطاف بی پايان الهی برای شان آماده گشته است، خداوند متعال مقام و درجه آنان را كه بوسيله بندگی به دست آورده اند ديده و عملشان را پسنديده و مقامشان را ستوده است، آنگاه كه خداوند را می خوانند بوی مغفرت و گذشت الهی را استشمام و پس رفتن پرده های تاريك گناه را احساس می كنند. یاد خدا مایه حیات قلب است، مایه روشنائی دل است، مایه آرامش روح است، موجب صفا و رقت و خشوع و بهجت ضمیر آدمی است، باعث بیداری و آگاهی و هوشیاری انسان است.

 

یاد خدا باعث خودیابی

در عبادت و یاد خداست که انسان، خود را پیدا می کند، خود را واقعاً باز می یابد. بنابر این یکی از شرایط باز یافتن خود، شناختن و باز یافتن علت و خالق و موجد خود است. یعنی محال است که انسان بتواند خود را جدا از علت و آفریننده خود به درستی درک کند و بشناسد. علت واقعی هر موجود مقدم بر وجود او است از خودش به خودش نزدیکتر است.« و نحن اقرب الیه من حبل الورید و ما از رشته رگ ها به او نزدیک تریم. سوره ق آیه 16 و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه» و بدانید که خدا میان انسان و دل او حایل می گردد.سوره انفال آیه. 24 نکته بسیار جالبی که از تعبیرات قرآن کریم استفاده می شود اینست که انسان آنگاه خود را دارد و از دست نداده که خدا را داشته باشد. آنگاه خود را به یاد دارد و فراموش نکرده که از خدا غافل نباشد و خدا را فراموش نکند. خدا را فراموش کردن ملازم است با خود فراموشی. " « و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم » و مانند کسانی نباشید که خدارا فراموش کردند پس خدا هم خودشان را از یادشان برد سوره حشر آیه 19. از اینجا معلوم می شود که چرا یاد خدا مایه حیات قلب است، مایه روشنائی دل است، مایه آرامش روح است، موجب صفا و رقت و خشوع و بهجت ضمیر آدمی است، باعث بیداری و آگاهی و هوشیاری انسان است.

         

یاد خدا سبب قوت قلب

« يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم فئه فاثبتوا و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون، سوره انفال ایه 45 ». ای اهل ايمان! آنگاه كه با دشمن در ميدان جنگ روبرو می شويد، پابرجا و محكم بمانيد.« و اذكروا الله كثيرا »در همان حال خدا را زياد ياد كنيد، اول دستور ثبات است شپس می فرماید: ياد خدا را فراموش نكنيد. یاد خدا سبب قوت قلب انسان است. مخصوصا وقتی که انسان در شرایط سختی قرار می گیرد، یاد کردن خدا که انسان از قدرت الهی استمداد کند، روحیه انسان را قوی می کند. « یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوه » سوره بقره، آيه 153 نماز ذکر خداست. قرآن می گوید از نماز مدد و نیرو بگیرید. اسلام که نمی گوید یا برو پاسبانی کن یا ذکر خدا بگو، یا برو خلبان باش یا ذکر خدا بگو، یا برو کشتیبان باش یا ذکر خدا بگو. اسلام می گوید هر کاری که می کنی ذکر خدا بگو، آنوقت کارت را بهتر انجام می دهی و روحیه ات قویتر می شود. چرا اینطور می گویی که آیا یک پاسبان خانه ها را پاسبانی دهدبهتر است یا بنشیند در خلوت و تسبیح هزار دانه دستش بگیرد و ذکر خدا بگوید؟ مثل اینکه قرآن گفته ذکر خدا فقط به این است که انسان در چله بنشیند، درها را به روی خود ببندد، تسبیح هزار دانه هم دستش باشد و ذکر بگوید. قرآن به مجاهدین می گوید: « یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم فئه فاثبتوا و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون »ای اهل ایمان! آنگاه که با دشمن روبرو می شوید و مرگ دندانهای خود را به شما نشان می دهد، پابرجا باشید و یاد خدا بکنید. نگفت: " پابرجا باشید، اینجا دیگر جای یاد خدا نیست "، نگفت: " بروید در خانه ها بنشینید و یاد خدا بکنید "، گفت: پابرجا باشید و یاد خدا بکنید. در میدان جنگ اگر یاد خدا بکنید بیشتر پابرجا می شوید، و در این صورت است که فلاح و رستگاری نصیب شما می شود.

 

یاد خدا باعث بینائی و روشنایی

خداوند در سوره اعراف می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسهُمْ طئفٌ مِّنَ الشيْطنِ تَذَكرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُون َاعراف، 201»« وَ إِخْوَنُهُمْ يَمُدُّونهُمْ فى الْغَىِّ ثُمَّ لا يُقْصِرُونَ،اعراف، 202»: پرهيزكاران هنگامى كه گرفتار وسوسه هاى شيطان شوند به ياد خدا و پاداش و كيفر او مى افتند ودر پرتو ياد او راه حق را مى بينند و بينا مى گردند.ولى ناپرهيزكاران برادرانشان يعنى شياطين آنان را پيوسته در گمراهى پيش مى برند و باز نمى ايستند!. در روايات كرارا به اثر عميق ذكر خدا در كنار زدن وسوسه هاى شيطان اشاره شده است. حتى افراد بسيار با ايمان و دانشمند و با شخصيت هميشه احساس خطر در مقابل وسوسه هاى شيطانى مى كردند، و از طريق مراقبت كه در علم اخلاق بحث مشروحى دارد با آن مى جنگيدند. اصولا وسوسه هاى نفس و شيطان همانند ميكربهاى بيمارى زا است، كه در همه وجود دارند، ولى به دنبال بنيه هاى ضعيف و جسمهاى ناتوان مى گردند، تا در آنجا نفوذ كنند اما آنها كه جسمى سالم و نيرومند و قوى دارند، اين ميكربها را از خود دفع مى كنند. جمله اذا هم مبصرون به هنگام ياد خدا چشمشان بينا مى شود و حق را مى بينند اشاره به اين حقيقت است كه وسوسه هاى شيطانى پرده بر ديد باطنى انسان مى افكند، آنچنان كه راه را از چاه و دوست را از دشمن و نيك را از بد نمى شناسد، ولى ياد خدا به انسان بينائى و روشنائى مى بخشد، و قدرت شناخت واقعيتها به او مى دهد، شناختى كه نتيجه اش نجات از چنگال وسوسه ها است.

پرهيزكاران در پرتو ذكر خدا از چنگال وسوسه هاى شيطانى رهائى مى يابند، و اين در حالى است كه گناهكاران آلوده، كه برادران شيطانند در دام او گرفتارند، قرآن در آيه بعد در اين باره چنين مى گويد: برادرانشان - يعنى شياطين - پيوسته آنها را در گمراهى پيش مى برند، و از گمراه ساختن آنها باز نمى ايستند، بلكه بيرحمانه حملات خود را به طور مداوم بر آنها ادامه مى دهند و اخوانهم يمدونهم فى الغى ثم لا يقصرون(سوره اعراف ایه 202) اخوان كنايه از شياطين است و ضمير هم به مشركان و گنهكاران باز مى گردد، چنانكه در( آيه 27سوره اسراء) مى خوانيم ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين: تبذير كنندگان برادران شيطانند!. يمدونهم از ماده امداد به معنى كمك دادن و ادامه دادن و افزودن است يعنى پيوسته آنها را به اين راه مى كشانند و پيش مى روند. جمله لا يقصرون به معنى اين است كه شياطين در گمراه ساختن آنها از هيچ چيز كوتاهى نمى كنند. سپس حال جمعى از مشركان و گنهكاران دور از منطق را شرح مى دهد و مى گويد هنگامى كه آيات قرآن را براى آنها بخوانى آنرا تكذيب مى كنند و هنگامى كه آيه اى براى آنها نياورى و در نزول وحى تاخيرى افتد مى گويند پس اين آيات چه شد؟ چرا از پيش خود آنها را تنظيم نمى كنى؟ مگر همه اينها وحى آسمانى است؟ و اذا لم تاتهم باية قالوا لو لا اجتبيتها. اما به آنها بگو من تنها از آنچه به سويم وحى مى شود پيروى مى كنم، و جز آنچه خدا نازل مى كند، چيزى نمى گويم قل انما اتبع ما يوحى الى من ربى. اين قرآن و آيات نورانيش وسيله بيدارى و بينائى از طرف پروردگار است، كه به هر انسان آماده اى ديد و روشنائى و نور مى دهد هذا بصائر من ربكم. و مايه هدايت و رحمت براى افراد با ايمان و آنها كه در برابر حق تسليمند مى باشد و رحمة لهدى وقوم يؤمنون.(سوره اعراف ایه 203)



:: برچسب‌ها: نقش , قرآن , در , زندگی , انسان , چیست , ؟نقش , قرآن , در , زندگی , انسان , چیست؟ , نقش , قرآن , در , زندگی , انسان , چیست؟ ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : میلاد راجی
تاریخ : پنج شنبه 20 شهريور 1393

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد